باسمه تعالی
جایگاه رستاخیز در اشعار شاعران ایران
مقدّمه
اعتقاد به قیامت و معاد در قلوب انسانها عشق و شور می آفریند و انگیزه ای جهت تهذیب نفس و تلاش و کوشش برای کسب صفات حسنه و حمیده و عالیه ی انسانی خواهد بود. بیشتر شرارت ها و گرفتاری های انسان روی گردانی از جهان آخرت و سست اندیشی نسبت به روز رستاخیز است. اکثر امراض عصبی و بیماریهای روانی ناشی از بی اعتقادی به نشر و حشر انسانهاست. هنگامی که دلها نشیمن گاه شیاطین نفس گردند و زخارف زندگی دنیوی چشم های انسانها را خیره سازد و زرق و برق دنیای زودگذر زندگی آنان را شیفته و شیدای خود سازد ناگزیر از روز جزا غافل مانده، زندگی اخروی فراموش می شود.
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
اسلام توجّه به دنیا را تا حدّی که موجب جدایی و روی گردانی از آخرت نشود لازم و ضروری
می داند و بهره مندی از نعمت های زندگی حقّ هر انسانی است امّا نباید به کلّی دین را به دنیا فروخت و از روز بازخواست غافل ماند.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
انسان وقتی اعتقاد پیدا نمود که یک ذرّه کار نیک یا بد به حساب می آید و در روز داوری در ترازوی عدل الهی اعمال انسان سنجیده می شود، هرگز نسبت به گفتار و کردار خود لاابالی و بی توجّه نخواهد بود. برای اینکه نور ایمان و یقین به معاد در دلها رسوخ یابد و ملکه ی ذهن انسانها گردد گرایش به معنویات را جایگزین حرص و ولع به اشتغالات مادّی و زندگی حیوانی و هواها و
شهوت رانی های افراطی و هوسهای نفسانی و اسراف و تبذیرهای زیاده از حد تعادل و تمایل به
اشرافی گری و زراندوزی نموده و استفاده از مواهب زندگی به میزان اعتدال و میانه روی را سرلوحه ی کردار و رفتار خود سازند. زندگی ماشینی امروز اگر همین گونه چهار اسبه به سوی سود و سوداهای مادّی سیر کند و ارزش های معنوی را نادیده بگیرد به زودی انسان ها را به خلأ و تهی از هر تکیه گاهی سوق داده و در گرداب یأس و پوچی گرفتار می سازد.
ای که بر چرخ ایمنی زنهار تکیه بر آب کرده ای هشدار
روی این اصل باید دلهای پاک و تشنه ی هدایت را با آیات مربوط به معاد منوّر نموده، آرمانهای اسلام را در مورد زندگی دنیوی و اخروی با تبلیغات سازنده در میان انسانها رواج دهند. باید روزی را که از هول آن کودک، پیر و آسمان شکافته می شود به انسانها یادآوری نمود. آن روزی که برادر از برادر و فرزند از پدر و مادرش می گریزد. روزی که انسان از دوست و فرزندش فراری است و تنها در اندیشه ی خویش است. روزی که پاداش هر کس به طور کامل داده می شود و هیچ کس جز خدا از آمدن
لحظه ی ناگهانی آن که در یک چشم به هم زدن است، آگاه نیست. روزی که همه چیز بر طبق موازین قسط و عدل برپاست. در آن روز به یاد گناهکاران می آورند که حیات دنیوی را بر آخرت برتری داده و به دنبال متاع و جیفه ی ناچیز دنیا روز رستاخیز را به باد فراموشی سپرده بودند در حالی که خدا آخرت را می خواست.
بفروخته ای دین خود از بی خبری یوسف که به ده درم فروشی چه خری
آیت الله دستغیب در کتاب معاد می نویسد : اعتقاد به قیامت تنها ضامن سعادت و رفاه و امنیّت جامعه ی بشری است. هرگاه انسانها معتقد باشند که پروندۀ اعمالشان محفوظ می ماند و بالاخره در دادگاه عدل خداوند محاکمه خواهند شد، احساس مسؤولیت و بیم از سرنوشت، آنها را از هر نوع گناه و مفاسد اخلاقی باز می دارد و امید به آیندۀ درخشان موجبات تسکین خاطر و آرامش فکری آنها
می شود و به انتحارهای ناشی از عفریت یأس و ناامیدی و فشارهای روحی پایان می دهد و در نتیجه نگرانیها و تشویش های حاصل از جرایم روزافزون و انحرافات انسان در عصر فضا برطرف می گردد، علاوه بر این تمام بحرانها و عقده های جهانی که رهبران ممالک به اصطلاح مترقّی را به بن بست مواجه ساخته است به سادگی حل و فصل خواهد شد.1
محمّد تقی فلسفی در کتاب معاد از نظر روح و جسم، نتایج ایمان به معاد را بدین گونه بیان
می کند :
اوّلین اثر مفید و ثمربخشی که از ایمان به عالم آخرت و یقین به ثواب و عقات الهی در حیات دنیای بشر مشهود می گردد، این است که هدف زندگی تبیین می شود، آدمی آگاهانه به خودسازی می گراید، عقاید و اخلاق خویش را اصلاح می کند، از وسوسه بیهودگی و پوچی زندگی رهایی می یابد و حیات دنیا در نظرش دارای معنی و مفهوم می شود.
دوّمین اثر ایمان به روز جزا و اعتقاد به پاداش و کیفر الهی، مهار کردن غرایز، اندازه گیری تمایلات و اجتناب از جرایم و گناهان است. آن کس که به عالم آخرت یقین دارد و خود را در پیشگاه الهی مؤاخذ و مسؤول می شناسد، همواره مراقب اعمال خویشتن است و نیازی به مراقبت پلیس انتظامی و ترس از قوانین جزایی ندارد. پنهان و آشکارش یکسان است، همیشه و همه جا حقوق و حدود مردم را برای خدا رعایت می کند، پیرامون معصیت نمی گردد و به انگیزه ی دینی، کوشش دارد که از مرز حق و عدالت قدمی فراتر نگذارد.
سوّمین اثر یقین به قیامت و ایمان به پاداش های اخروی، هموار ساختن راه از خودگذشتگی و مکارم اخلاق است. زیرا تحمّل فداکاری و دست زدن به اعمال بزرگ اخلاقی و انسانی، مستلزم واپس زدن پاره ای از تمایلات غریزی و خواهش های نفسانی است و انجام این کار، بدون انگیزه ی درونی و محرّک باطنی میسّر نیست. پیروان راستین مکتب پیامبران، با ایمانی که به روز جزا و پاداش الهی دارند، در موقع لازم از مال و جان، درجه و مقام، و فرزند و زن می گذرند، در راه تحقّق بخشیدن به اهداف عالی اسلامی انسانی، از مشکلات نمی هراسند و با اطمینان به پاداش الهی، سخت ترین مصائب و آلام را با آغوش باز تحمّل می نمایند.2
شاعران ایران واژۀ قیامت و مترادفات آن را در اشعار خود به کار برده، اندیشه های خود را در این مورد بیان نموده اند. با توجّه به واژه های گوناگون «قیامت» اشعار آنان را بدین گونه مورد بررسی قرار می دهیم.
روز رستاخیز. کنایه از روز قیامت
هین چه آوردید دستاویز را
|
|
ارمغان روز رستاخیز را
|
|
|
(مولوی)
|
روز رستاخیز کانجا کس نپردازد به کس
|
|
من نپردازم به هیچ از گفتگوی یار خویش
|
|
|
(سعدی)
|
ز قدر او نپذیرد خدای عزّوجل
|
|
ز هیچ دشمن او روز رستخیز امان
|
|
|
(فرّخی سیستانی)
|
نشین راست و با هر کس و راست خیز
|
|
مگر رسته گردی تو در رستخیز
|
|
|
(اسدی طوسی)
|
هست چون صبح آشکارا کاین صباح چند را
|
|
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
|
|
|
(خاقانی)
|
شغب های شیپور از آهنگ تیز
|
|
چو صور سرافیل در رستخیز
|
حربه را چون به حرب تیز کند
|
|
روز را روز رستخیز کند
|
در حرم دین به حمایت گریز
|
|
تا رهی از کشمکش رستخیز
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
هست قاضی رحمت و دفع و ستیز
|
|
قطره ای از بحر عدل رستخیز
|
|
|
(مولوی)
|
آن همه غوغای روز رستخیز
|
|
از مصاف غمزۀ جادوی اوست
|
|
|
(عطّار)
|
فردا که سر ز خاک برآرم اگر تو را
|
|
بینم فراغتم بود از روز رستخیز
|
|
|
(سعدی)
|
وز آتش همه دشت پر رستخیز
|
|
ز بس گرز و کوپال و شمشیر تیز
|
ز بیدادگر شاه باید گریز
|
|
کزو خیزد اندر جهان رستخیز
|
وگر خیزد اندر جهان رستخیز
|
|
نبیند کسی پشت من در گریز
|
برانگیزم اندر جهان رستخیز
|
|
وگرنه من و گرز و شمشیر تیز
|
تو گفتی مگر رستخیز آمده است
|
|
که دل را ز شادی ستیز آمده است
|
به گردنش بر زد یکی تیغ تیز
|
|
برآورد ناگاه از او رستخیز
|
|
|
(فردوسی)
|
یکی شهر همی فسون و رنگ آمیزند
|
|
تا بر من و بر تو رستخیز انگیزند
|
|
|
(طاهر چغانی)
|
تحسین خلایق از چپ و راست
|
|
از غلغله رستخیز برخاست3
|
|
|
(امیر حسینی سادات)
|
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
|
|
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز4
|
|
|
(حافظ)
|
رستخیز آری کلمحٍ بالبصر
|
|
از خدنگ چشم چون آهوی اوست5
|
|
|
(عطّار)
|
داد از آن سلطان که هر جا خیمه بیداد زد
|
|
رستخیزی شد که از خاک شهیدان ناله خاست
|
|
|
(شانی مشهدی ـ از ارمغان آصفی)
|
دارالقرار. کنایه از روز قیامت
دارالقرار خانه جاوید آدمی است
|
|
این جای رفتن است و نباید قرار کرد
|
|
|
(سعدی)
|
سرای آخرت. کنایه از روز قیامت
عمل بیار که رخت سرای آخرت است
|
|
نه عود سوز به کار آیدت نه عنبر سای
|
|
|
(سعدی)
|
قیامت.
نماز شام قیامت به هوش بازآید
|
|
کسی که خورده بود می ز بامداد الست6
|
|
|
(سعدی)
|
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
|
|
چو هجر و وصل تو دیدم بَسَم ز موت و اعادت7
|
|
|
(سعدی)
|
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
|
|
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست8
|
|
|
(حافظ)
|
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
|
|
کنایتیست که از روزگار هجران گفت9
|
|
|
(حافظ)
|
گر بنمایم سخن تازه را
|
|
صور قیامت کنم آوازه را
|
روز قیامت ز من این تُرکتاز
|
|
باز بپرسند و نترسند باز10
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
عقبی. کنایه از روز قیامت
نه امید عقبی نه دنیا به دست
|
|
ز هر دو رسیده به جانم شکست
|
|
|
(فردوسی)
|
جز زاد و ساختن را از بهر راه عقبی
|
|
هشیار و پیش بین را هرگز به کار نایی
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
گر رانده ای سعادت عقباش رد مکن
|
|
ور داده ای مؤونت دنیاش واستان
|
|
|
(خاقانی)
|
سفله را اقطاع دنیا بهتر از عقبی بود
|
|
خود جُعل را بوی سرگین به ز عود و عنبر است
|
|
|
(عطار)
|
انبیا در کار دنیا جبریند
|
|
کافران در کار عقبی جبریند
|
|
|
(مولوی)
|
کسی گوی دولت ز دنیا برد
|
|
که با خود نصیبی به عقبی برد
|
|
|
(سعدی)
|
صبا به سبزه بیاراست روی دنیا را
|
|
نمونه گشت جهان مرغزار عقبی را11
|
|
|
(انوری)
|
هر که جُست از خدای خود دنیا
|
|
مرحبا لیک نبودش عقبی
|
هر دو نبود به هم یکی بگذار
|
|
ز آن سرای نفیس دست مدار
|
وآنکه از کردگار عقبی خواست
|
|
گر مر او را دهیم جمله رواست
|
زآنکه کِشتار خوب کاران راست
|
|
جمله عقبی حلال خواران راست12
|
|
|
(سنایی)
|
فردا. کنایه از روز قیامت
هر که نداند سپاس نعمت امروز
|
|
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا13
|
|
|
(سعدی)
|
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
|
|
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
|
|
|
(حافظ)
|
فردا اگر نه روضۀ رضوان به ما دهند
|
|
غلمان ز روضۀ حور ز جنّت به در کشم
|
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست
|
|
و امروز نیز ساقی مهروی و جام می
|
گر مسلمانی از اینست که حافظ دارد
|
|
آه اگر از پی امروز بود فردایی
|
|
|
(حافظ)
|
امروز اگر آتش شهوت بکُشتی بی گمان رَستی
|
|
وگرنه تفّ آن آتش تو را هیزم کند فردا14
|
|
|
(سنایی)
|
هم امروز از پشت بارت بیفکن
|
|
میفکن به فردا مر این داوری را
|
هر چه دانم که برهنه شود آن فردا
|
|
خیره بر خویشتن امروز چه پوشانم؟
|
تاوان این سخن بدهی فردا
|
|
تاوانی و، چه منکَر تاوانی!
|
مجلس به فرّ دولت او فردا
|
|
جز در کنار حورا نگزینم15
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
رخ به دین آر و بس کن از دینار
|
|
زآنکه دینار هست فردا نار16
|
|
|
(سنایی)
|
ظلم شد امروز تماشای من ج
|
|
وای به رسوایی فردای من
|
مال کسان چند ستانم به زور
|
|
غافلم از مردن و فردای گور17
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
بنازند فردا تواضع کنان
|
|
نگون از خجالت سرِ گَردَنان
|
زبان درکش ای مرد بسیار دان
|
|
که فردا قلم نیست بر بی زبان
|
به حقّت که چشمم ز باطل بدوز
|
|
به نورت که فردا به نارم مسوز18
|
|
|
(سعدی)
|
سرای نهفت. کنایه از روز قیامت
واعظی بر فراز منبر گفت
|
|
که چو پیدا شود سرای نهفت19
|
|
|
(ظهیر فاریابی)
|
روز پنجاه هزار ساله. کنایه از روز قیامت
گر نامۀ درد تو فرو باید خواند
|
|
پنجاه هزار ساله دارم روزی
|
|
|
(عطّار)
|
در رهی اوفتاده ام که در او
|
|
نه یقین نه گمان همی یابم
|
روز پنجه هزار سال آنجا
|
|
همچو باد وزان همی یابم20
|
|
|
(عطّار)
|
روز حشر. کنایه از روز قیامت
بر امید آن که یابم روز حشر
|
|
بر صراط از آتش دوزخ نجات
|
حلال و خوش خور و طاعت کن و دورغ مگوی
|
|
بر این سه کار بری روز حشر گوی عمل
|
با تن خود حساب خویش بکن
|
|
گر مقرّی به روز حشر و حساب
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
در جهانی دهان ز خنده ببند
|
|
چون برستی ز هول حشر بخند21
|
|
|
(سنایی)
|
ابلیس رها یابد از اغلال گر ایدونک
|
|
در حشر شما زآتش سوزنده رهایید
|
به جدّ او و بدو جمله باز باید گشت
|
|
به روز حشر همه مؤمن و مسلمان را
|
فصل کند داوری ما به حشر
|
|
آنکه جز او نیست دگر ذوالجلال
|
کسی کو دیگری را برگزیند بر چنین حُرّی
|
|
بپرسد روز حشر ایزد از آن بی روی بُهتانش22
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
دامن توحید گیر، پند سنایی شنو
|
|
تا که بیابی به حشر زآتش دوزخ یله23
|
|
|
(سنایی)
|
به روزِ حشر که فعل بدان و نیکان را
|
|
جزا دهند به مکیال نیک و بد پیمای
|
|
|
(سعدی)
|
از نامۀ سیاه نترسم که روز حشر
|
|
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم
|
|
|
(حافظ)
|
هر کس که درد عشق تو با خویشتن نبرد
|
|
در روز حشر وقت حساب است شرمسار24
|
|
|
(قاسم انوار)
|
هر چه بر الفاظ خلق مدحت رفته ست
|
|
یا برود تا به روز حشر تو آنی
|
|
|
(رودکی)
|
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
|
|
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
|
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
|
|
تسبیح شیخ و خرقۀ رند شراب خوار25
|
|
|
(حافظ)
|
روز داد. کنایه از روز قیامت
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
|
|
و گر تو می ندهی داد روز دادی هست26
|
|
|
(سعدی)
|
روز داوری. کنایه از روز قیامت
گوییا باور نمی دارند روز داوری
|
|
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند27
|
|
|
(حافظ)
|
رختِ دزدیده به تدبیر و فَنَش ج
|
|
مانده روز داوری بر گردنش28
|
|
|
(مولوی)
|
روز درنگ. کنایه از روز قیامت
کجا دیده ای تو جهد روز جنگ ج
|
|
شتاب اندر آرد به روز درنگ29
|
|
|
(فردوسی)
|
روز سزا. کنایه از روز قیامت
ور زآنک سزیدیت به شمس الحق تبریز
|
|
والله که شما خاصبک روز سزایید30
|
|
|
(مولوی)
|
آن روز. کنایه از روز قیامت
زآن روز بترس کاندرو پیدا
|
|
آید، همه کارهای پنهانی
|
زآن روز که جز خدای سبحان را
|
|
بر کس نرود ز خلق، سلطانی
|
زآن روز که هول او بریزاند
|
|
نور از مه و زآفتاب رخشانی31
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
آن روز در آن هول و فَزَع بر سر آن جمع
|
|
پیش شهدا دست من و دامن زهرا32
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
آن سرای. کنایه از روز قیامت
گر من در این سرای نبینم در آن سرای
|
|
امروز جای خویش، چه باید بَصَر مرا33
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
یوم التّناد. کنایه از روز قیامت
باد در اقبال و عزّ عمر عزیزش دراز
|
|
دولت او بر مزید تا گه یوم التّناد
|
|
|
(سوزنی)
|
در نگر تو قصّه شدّاد و عاد
|
|
حسرت ایشان نگر یوم التّناد34
|
|
|
(مولوی)
|
بعد از آن یا حسرتا شد یا عباد
|
|
بر شما محتوم تا یوم التّناد35
|
|
|
(مولوی)
|
یوم الحساب، روز حساب. کنایه از روز قیامت
جانشان گران چو خاک و سر بادسنجشان
|
|
بی سنگ چون ترازوی یوم الحسابشان
|
|
|
|
(خاقانی)
|
|
حقّ تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
|
|
ز آخور سنگین طلب توشۀ یوم الحساب
|
|
در حبسگاه شروان با درد دل بساز
|
|
کان درد راه توشه یوم الحساب شد36
|
|
|
|
(خاقانی)
|
|
خشمش حساب آفت یوم الحساب کرد
|
|
جودش نشان آیت یحیی العظام کرد
|
|
|
|
(مختاری)
|
|
اندر آن وقتی کز آسیب دلیران سپاه
|
|
ساحت میدان شود چون موقف یوم الحساب
|
|
|
(عبدالواسع جبلی)
|
سبز بادا بوستان عدل تا یوم الحساب
|
|
زآنکه این سرو سهی زآن بوستان آمد پدید
|
|
|
(مجیر بیلقانی)
|
چون من حساب کار ز کار تو می کنم
|
|
یوم الحساب کان یسیرا حسابیا37
|
|
|
(ابن حسام)
|
اجر این تیره شبان مظلم
|
|
باز گردد به تو روز حسیب38
|
|
|
(ملک الشّعرای بهار)
|
روز حساب غم نخورم از گنه کمال
|
|
گر عقد زلف یار بود دستگیر ما
|
|
|
(کمال خجند)
|
مگر ز روز حساب اند بی خبر صائب
|
|
جماعتی که می بی حساب می نوشند
|
|
|
(صائب)
|
به قدرت نگهدار بالا و شیب
|
|
خداوند دیوان روز حسیب39
|
|
|
(سعدی)
|
دانم که نیست جز که به سوی تو ای خدا
|
|
روز حساب و حشر مفرّ و وزر مرا
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
ای صنم گر من بمیرم ناچشیده زان لبان
|
|
دادگر از تو بخواهد داد من روز حسیب40
|
|
|
(سعدی)
|
یوم تلاق. کنایه از روز قیامت
بدان خدای که او را بقای لم یزلیست
|
|
که آفرین تو باقیست تا به یوم تلاق41
|
|
|
(معزّی)
|
یوم النّشور. کنایه از روز قیامت
ور دهندش مهلت اندر قعر گور
|
|
لابد آن پیدا شود یوم النّشور42
|
|
|
(مولوی)
|
یوم الدّین، روز دین. کنایه از روز قیامت
یک شبش گفتم چه گویی با شهیدان فراق
|
|
چون به دنیا داوری از تو به یوم الدّین برند
|
|
|
(مختاری)
|
برۀ شیر مست و مرغ سَمین
|
|
چشم داری ز وی به یوم الدّین
|
سر از آن روی می نهم من بر زمین
|
|
تا گواه من بود در یوم دین43
|
|
|
(مولوی)
|
پیش از آنکه روز دین پیدا شود
|
|
نزد مالک دزد شب پیدا شود
|
|
|
(مولوی)
|
دین روز ای روی تو آکفتِ دین
|
|
می خور و شادی کن و خرّم نشین44
|
|
|
(مسعود سعد)
|
دارالبقا. کنایه از روز قیامت
ای دل ار خواهی گذر بر گلشن دارالبقا
|
|
جهد کن کز پای خود بیرون کنی خار هوا45
|
|
|
(ابن یمین)
|
حشر اکبر. کنایه از روز قیامت
حشر اصغر حشر اکبر را نمود
|
|
مرگ اصغر مرگ اکبر را زدود
|
لیک این نامه خیالست و نهان
|
|
وان شود در حشر اکبر بی عیان46
|
|
|
(مولوی)
|
معاد.
دو جهان است و تو از هر دو جهان مختصری
|
|
جان تو اهل معاد است و تنت اهل معاش47
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
روز پاداشن. کنایه از روز قیامت
وگر به لذّت مشغولی احتلام است آن
|
|
جُنُب ز خواب درآیی به روز پاداشن
|
|
|
(جمال الدّین عبدالرّزاق)
|
محمّدی که محمّد که مفخر رسل است
|
|
کند تفاخر از او روز حشر و پاداشن48
|
|
|
(سوزنی)
|
دیوان جزا. دادگاه روز قیامت
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
|
|
هر کس عملی دارد ما گوش به انعامی
|
روز دیوان جزا دست من و دامن تو
|
|
تا بگویی دل سعدی به چه جرم آزردم49
|
|
|
(سعدی)
|
دیوان حساب. دادگاه روز قیامت
آن روز که حشر باشد
|
|
دیوان حساب و عرض منشور50
|
|
|
(سعدی)
|
دیوان حشر، دیوان محشر. دادگاه روز رستاخیز
شفیع الوری خواجۀ بعث و نشر
|
|
امام الهدا صدر دیوان حشر
|
|
|
(سعدی)
|
نامه ای چون برف می خواهند در دیوان حشر
|
|
تو در آن فکری که باشد سفره ات از نان سفید
|
|
|
(صائب)
|
اگر از شِکوه خاموشند نه خرسندیست، می خواهم
|
|
که در دیوان محشر مُهر از این طومار بردارم51
|
|
|
(صائب)
|
در حساب. کنایه از روز قیامت
خاطر خاقانی است مدح گر مصطفی
|
|
زان ز حقش بی حساب هست عطا در حساب52
|
|
|
(خاقانی)
|
عالم بقا. کنایه از روز قیامت
از آن قبل که سر عالم بقا دارم
|
|
بدین سرای فنا سر فرود نمی آرم53
|
|
|
(خاقانی)
|
ملک بقا. کنایه از روز قیامت
به گوش هوش من آید خطاب اهل بهشت
|
|
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا54
|
|
|
(خاقانی)
|
روز جزا. کنایه از روز قیامت
نکند باطل آن به مَنّ و اذی
|
|
که بیابد عوض به روز جزا55
|
|
|
(سنایی)
|
هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا
|
|
فیض عفوش ننهد بارِ گنه بر دوشم
|
|
|
(حافظ)
|
به رغم من کشد بر دیگران شمشیر و می ترسم
|
|
که در روز جزا خواهند خون صد شهید از من
|
|
|
(بابا فغانی)
|
کسی به روز جزا سرخ رو تواند شد
|
|
که خاک پای شهیدان کربلا باشد56
|
|
|
(غنی کشمیری)
|
روز محشر. کنایه از روز رستاخیز
هان و هان تا ز خود نگردی مست
|
|
ورنه گردی به روز محشر پست57
|
|
|
(سنایی)
|
کسی دید صحرای محشر به خواب
|
|
مس تفته روی زمین زآفتاب
|
به محشر گواه گناهم گر اوست
|
|
ز دوزخ نترسم که کارم نکوست
|
یکی زان دو می گفت با دیگری
|
|
که هم روز محشر بود داوری
|
کسی روز محشر نگردد خجل
|
|
که شبها به درگه برد سوز دل
|
دو خواهنده بودند به محشر فریق
|
|
ندانم کدامان دهندم طریق58
|
|
|
(سعدی)
|
پیش ایزد روز محشر خسته برخیزد ز خاک
|
|
هر که از شمشیر او شد در صف دشمن فکار
|
|
|
(فرّخی)
|
روز محشر چه کند با دل پر شکوۀ ما
|
|
که شبِ زلف تو کوتاه به افسانۀ ماست59
|
|
|
(صائب)
|
شبها که بی توأم شب گور است
|
|
ور بی تو بامداد کنم روز محشر است
|
گدایان بینی اندر روز محشر
|
|
به تخت ملک بر چون پادشاهان60
|
|
|
(سعدی)
|
روز شمار. کنایه از روز قیامت
گر ندهی دادِ من ای شهریار
|
|
با تو رود روز شمار این شمار61
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
وزِ شمار بخشِ تو فضلِ خدای باد
|
|
ای در زمانه بخشش و فضلِ تو بی شمار
|
|
|
(مختاری)
|
اگر می بترسی ز روز شمار
|
|
از آن کز تو ترسد خطا درگذار
|
|
|
(سعدی)
|
باد عهد دولتش پیوسته تا روز شمار
|
|
کو به عالم رسم جودِ بی شمار آورده است62
|
|
|
(کلیم)
|
کجا برد خواهی مرا بسته زار
|
|
نترسی ز یزدان به روز شمار
|
به یزدان نمایم به روز شمار
|
|
بنالم ز بد کن به پروردگار
|
|
|
|
بدین گیتی اندر نکوهش بود
|
|
به روز شمارت پژوهش بود
|
|
|
(فردوسی)
|
به سرکشان سپه گفت هر که روز شمار
|
|
ثواب خواهد جستن همی ز ایزد بار
|
|
|
(فرّخی سیسانی)
|
گر ایدر نگیردت فرجام کار
|
|
بگیرد به پاداش روز شمار
|
|
|
(اسدی)
|
مر مرا گویی برخیز که بد دینی
|
|
صبر کن اکنون تا روز شمار آید
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
که گر پای طفلی برآید به سنگ
|
|
خدای از تو پرسد به روز شمار
|
|
|
(سعدی)
|
بر ضعیفان و زیردستانت
|
|
خشم بی حد مران و طیره مگیر
|
که فضیحت بود به روز شمار
|
|
بنده آزاد و خواجه در زنجیر63
|
|
|
(سعدی)
|
روز صراط و میزان. کنایه از روز حساب
چون با تو باشد این دل جان را غمی نباشد
|
|
در عرصۀ قیامت روز صراط و میزان64
|
|
|
(قاسم انوار)
|
روز عرض، روز عرض اکبر. کنایه از روز قیامت
شهنشهی که سراسر صحیفه های فلک
|
|
به روز عرض بود یک ورق ز دفتر او
|
|
|
(ظهیر فاریابی)
|
پس بود ظلمات بعضی فوق بعض
|
|
نه خرد یار و نه دولت روز عرض
|
پس قیامت روز عرض اکبر است
|
|
عرض او خواهد که با کرّ و فَر است65
|
|
|
(مولوی)
|
روز امید و بیم. کنایه از روز قیامت
شنیدم که در روز امید و بیم
|
|
بدان را به نیکان ببخشد کریم
|
|
|
(سعدی)
|
ضمان دار عالم سیه تا سپید
|
|
شفاعتگر روز بیم و امید66
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
روز بازپرس. کنایه از روز قیامت
در روزِ بازپرس کجا زهره و جگر
|
|
تا شکوه ای ز دستِ تو بیدادگر کنم67
|
|
|
(فیضی)
|
روز بازپسین، روز پسین. کنایه از روز رستاخیز
که روز بازپسین در گذار و رحمت کن
|
|
بر آن که جاه ندارد بر آن که جاهش هست68
|
|
|
(اوحدی)
|
مکن گردن از شکر منعم مپیچ
|
|
که روز پسین سر برآری به هیچ
|
|
|
(سعدی)
|
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
|
|
کاین سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد
|
|
|
(حافظ)
|
عاشقان مستند از این پس، عاقلان رستند بِه
|
|
باش، تا روز پسین نوبت به هشیاران رسد
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
طالب آن باشد که تا روز پسین
|
|
از طلب یک دم نیاساید یقین69
|
|
|
(اسیری لاهیجی)
|
پرستش همان پیشه کن با نیاز
|
|
همه کار روز پسین را بساز
|
|
|
(فردوسی)
|
هست یکایک همه بر جای خویش
|
|
روز پسین جمله بیارند پیش
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
مپندار دلها به داغ تو ریش
|
|
که روز پسین آیدت خیر پیش70
|
|
|
(سعدی)
|
روز بازخواست. کنایه از روز قیامت
از پشیمانی مشو غافل که روزِ بازخواست
|
|
برگ عیش توست هر دستی که بر هم سوده ای
|
|
|
(صائب)
|
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
|
|
نان حلالِ شیخ ز آبِ حرامِ ما71
|
|
|
(حافظ)
|
روز بعث. کنایه از روز قیامت
شرط روز بعث اوّل مردن است
|
|
زانکه بعث از مرده زنده کردن است72
|
|
|
(مولوی)
|
قیامت خاستن. کنایه از روز قیامت
چون شود یک ره ز پرده آشکار
|
|
تو یقین دان کان قیامت خاسته است73
|
|
|
(عطّار)
|
روز یقین. کنایه از روز رستاخیز
یقین بشنو از من که روز یقین
|
|
نبینند بد مردم نیک بین
|
دوای خسته و جبر شکسته کس نکند
|
|
مگر کسی که یقینش بود به روز یقین74
|
|
|
(سعدی)
|
روز نشر. کنایه از روز قیامت
حق تعالی خلق را گوید به حَشر
|
|
ارمغان کو از برای روزِ نَشر75
|
|
|
(مولوی)
|
روز واقعه. کنایه از روز مرگ
به خاک پای تو ای سرو نازپرور من
|
|
که روز واقعه پا وامگیرم از سر خاک
|
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی
|
|
که روز واقعه پیش نگار خود باشم
|
|
|
(حافظ)
|
دایم به کار بوده و هرگز نکرده ایم
|
|
کاری که روز واقعه آید به کارِ ما76
|
|
|
(طالب آملی)
|
روز لقا. کنایه از روز واپسین
گناه کرده ام و زیر پرده داشته ام
|
|
تو هم به پردۀ فضلت بپوش روزِ لقا77
|
|
|
(عطّار)
|
روز مظالم. کنایه از روز قیامت
دادگری دید به رای صواب
|
|
صورتِ بیدادگری را به خواب
|
گفت خدا با توِ ظالم چه کرد
|
|
در شبت از روزِ مظالم چه کرد78
|
|
|
(نظامی گنجوی)
|
روز قیام. کنایه از روز قیامت
پنج نوبت می زنندش بر دوام
|
|
همچنین هر روز تا روزِ قیام79
|
|
|
(مولوی)
|
روز قیامت. روز واپسین
ما را به روز هجر سرشک ندامت است
|
|
روز فراق نیست که روز قیامت است80
|
|
|
(فیضی)
|
سرای پیچ در پیچ. کنایه از روز قیامت
هر دو عالم را و صد چندان که هست
|
|
گر بسایی و ببیزی آنک هست
|
چون سرای پیچ پیچ آید تو را
|
|
با سر غربال هیچ آید تو را81
|
|
|
(عطّار)
|
سرای نجات. کنایه از روز قیامت
گذر کن از فلک ایرا که بر سرای نجات
|
|
دری ست جرم فلک لیک آتشین مسمار82
|
|
|
(مجیر بیلقانی)
|
قیامت نامه خواندن.
آسمان می گفت آن دم باز بین
|
|
گر قیامت را ندیده ستی ببین
|
چرخ برخوانده قیامت نامه را
|
|
تا مجرّه بر دریده جامه را83
|
|
|
(مولوی)
|
حشر و نشر سؤال. کنایه از پرسش های روز رستاخیز
به خواب اندرش دید و پرسید حال
|
|
که چون رَستی از حشر و نشر سؤال84
|
|
|
(سعدی)
|
و اذا الکواکبُ اِنتثرت. از صفات روز قیامت
وز چرخ ستارگان فرو ریزند
|
|
چون برگ رزان به یاد آبانی85
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
عریان برخاستن. از صفات روز قیامت
عریان همه خلق وز بسی سختی
|
|
کس را نبود خبر ز عریانی86
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
آیه ی 5 سورۀ القارعه. از صفات روز قیامت
چون پشم زده شده کُه و مردم
|
|
همچون ملخان ز بس پریشانی87
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
آیه ی 101 سورۀ مؤمنون. از صفات روز قیامت
آنگه ز میان خلق برخیزد
|
|
خویشیّ و برادریّ و خسرانی88
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
آیات 50 و 51 سورۀ المدّثّر. از صفات روز قیامت
از من چو خر ز شیر مَرَم چندین
|
|
ساکن سخن شنو که نه سنگینم89
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
سر زدن آفتاب از مغرب. از صفات روز قیامت
جادوگر است دختر رز دست از او بشوی
|
|
زان پیشتر که سر زند از مغرب آفتاب90
|
|
|
(ناصر خسرو)
|
نتیجه
انسان مؤمن به حقایق قرآن به این باور می رسد که در آن یوم الموعود که تنها حق است که از لحظۀ فرا رسیدنش آگاه است، در محکمۀ عدل الهی حضور می یابد و پروندۀ عملش در پیش رویش گشوده می شود، منشوری که تمام کارهای روا و ناروای او در سراسر زندگیش در آن نگاشته شده است.
یقین به قیامت حقیقتی است که خداوند در طول قرون و اعصار، از راه وحی به تمام پیامبران خود اعلام نموده و آنان به حکم وظیفه رسالت، قوم خویش را از این خبر مهم آگاه ساخته و از وعدۀ الهی در روز پاداش سخن راندند. روزی که اعمال انسانها در برابر قادر لایزال مورد بررسی و محاسبه قرار
می گیرد و انسان آنچه را که در مزرعۀ دنیا کاشته است در آن روز درو می کند. کسانی که به قیام قیامت یقین دارند هرگز از یاد خدا غافل نمی شوند و لذایذ زودگذر دنیای ظاهری را بر زندگی جاوید جهان جزا ترجیح نمی دهند و از بی خبران دین به دنیا فروش نیستند که یوسف را به بهای ناچیز و ارزان از دست بدهند و می دانند که «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة» است و در دنیا به گونه ای زندگی می کنند که گویی در عالم آخرتند و قیامت برپا گردیده و پرده ها کنار رفته است. آنان با چشم بصیرت و ضمیری منوّر منازل بعد از مرگ را می بینند و از جمله کسانی که در این دنیا به خواب غفلت فرو رفته تا پس از مرگ بیدار شوند، به شمار نمی آیند.
انسانی که پیرو قرآن است خود را در پیشگاه مقدّس مسؤول و موظّف می شناسد و اعتقاد دارد که تمام اعمال نیک و بد آشکار و پنهان، آنچه در سینۀ انسانهاست و اسرار نهان در یوم المشهود مکشوف و پیدا می گردند که آیه ی شریفۀ 9 سورۀ طارق «یَومَ تُبلَی السَّرائِرُ ، روزی که پرده کنار و اسرار هر انسان فاش شود» دلیل این سخن است. هنگامی که انسان به جهان دیگر منتقل شد، حیات ابدیش آغاز می گردد و نتایج کارهایش را علاوه بر آنچه در دنیا مشاهده کرده، در روز جزا نیز خواهد دید.
برای وجدان های بیدار هرگز قابل قبول نیست که خداوند انسانهای حق جو را مقهور باطل گرایان نموده، انسانهای خبیث و سلطه جو و ستم گر و پلید را بر پاک سرشتان و پارسایان پیراسته به زیور ستم ستیزی و عدالت پروری مسلّط گرداند و با فرا رسیدن مرگ همه چیز پایان پذیرد و روزی در کار نباشد که به حساب این دو قطب ناهمنام رسیدگی به عمل آید و یوم الفصل (روز جدایی سعید و شقی) فرا نرسد. آنان به خوبی می دانند که سرنوشت نهایی عالم و آدم پس از ویرانی کلّی جهان هرگز به فنا و عدم ختم نخواهد شد و بخش مهمّ و اساسی آن پس از مرگ و ظهور قیامت ظاهر می شود و آن واقعۀ عظیم و سترگ سرنوشت پایانی زندگی بشر را رقم خواهد زد تا شهوت پرستان شیطان سرشت که در متلاشی ساختن و خشک کردن کشت شؤونات انسانی در کشتزار زندگی تلاش نموده اند، در غُل و زنجیر، زبون و ذلیل به دوزخ زجر و زحیر پرتاب شوند.
امّا انسانهای الهی، انسانهای عدالت گستر ظلم ستیز بشر دوست، انسانهایی که در گفتار، کردار و رفتار خود در صراط مستقیم حق بوده و در مسیر حقیقت و راستی گام برداشتند در آن روز موعود با چهره های درخشان و سفید و خندان در بهشت جاویدان دیگران را به خواندن نامه اعمالشان فرا
می خوانند تا در زندگی مسرّت بخشی در بهشتی عالی مقام که میوۀ درختانش نزدیک است و
باغ هایی که شاخه های آن برهم گردن نهاده و در پای درختانش نهرهای آب زلال جاری است، متمکّن شده، فرشتگان به آنان به خاطر صبر و استقامت و پشتکاری در برابر طاغوت ها و تجاوزکاران به حقوق بشریّت، سلام می کنند.
در مورد مؤمنان به معاد دانشمند محترم محمّدباقر شریعتی در کتاب معاد در نگاه وحی و فلسفه می گوید : تصوّر مرگ و جهان پس از آن نشاط کار و فعالیّت زندگی را از انسان نمی گیرد زیرا فعالیّت انسان مولود حسّ احتیاج و عشق به بقاست و با اندیشۀ قیامت این نیاز طبیعی از میان نمی رود ولی با ایمان به معاد دامنه نیاز انسان را به بی نهایت می رساند و دنیا را «مزرعه» برای آخرت می شمارد و نقش معاد در شؤون فکری، روحی، اخلاقی، اجتماعی و فردی یک مؤمن به رستاخیز کاملاً روشن است. در فلسفه اسلامی مرگ مفهوم نیستی و انهدام را ندارد بلکه یک نوع تحوّل و تکامل است و این طرز تلقّی از مرگ می تواند علل ایثار و شهادت را به بهترین وجهی تفسیر نماید که در بطن مرگ، زندگی عینی و عالیتری نهفته است و انسان ها برای میل به کمال مطلوب و احراز زندگی عالیتر و نجات از عذاب، راهی غیر از فداکاری و خدمت به خلق ندارند و خیانت باعث عذاب ابدی است.91
محسن قرائتی نیز در مورد اعتقاد به روز یقین در کتاب معاد می نویسد : اگر مردم دنیا طبق استدلال به قیامت ایمان بیاورند و طبق وحی و کتاب های آسمانی قهر و عقوبت خدا را باور داشته باشند و پای خود را از این همه مفاسد کنار بکشند در دنیای ما دیگر ترس و فقر، قلدری، توهین و نفاقی به چشم نخواهد خورد. تمام تجاوزات به مال و ناموس و آبرو و جان میلیون ها انسان بی گناه یک عامل اصلی بیشتر ندارد و آن نداشتن ایمان به معاد است. آری تمام دادگستری ها و حقوق دانان و مصلحان و بشر دوستان دنیا باید در راهی که می روند تجدید نظر نمایند و ریشه اصلی مفاسد را در دنیا بررسی کنند که آن نبود تقوا است، سپس به عامل پیدایش تقوا که همان ایمان به حضور خدا و حضور ما در دادگاه او و ایمان به کیفر و پاداش خداست توجّه بیشتر شود.92
شاعران مؤمن و معتقد ایران با توجّه به قرآن و احادیث از واژه های گوناگون رستاخیز بهره ها جسته و در اشعار خود انسانها را ارشاد نموده و هشدارها داده اند. آنان از روز حشر و نشر به زبان شعر با بشارت و انذار سخن رانده و چشم دل آنان را با شعله ی شعر هشیار و روشن ساخته اند.
من ا... التّوفیق
زهرا خلفی ـ عضو هیأت علمی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
پانوشت ها
1- معاد، آیت الله دستغیب، ص 5
2- معاد از نظر روح و جسم، جلد اوّل، صص 56، 66، 67، 71
3- لغت نامۀ دهخدا، جلد هفتم، صص 10590تا 10592
4- حافظ نامه، بخش دوّم، ص 802
5- فرهنگ نوادر لغات و ترکیبات و تعبیرات آثار عطّار نیشابوری، ص 334
6- غزلیات و قصاید سعدی، صص 152، 189، 37
7- لغت نامۀ دهخدا، جلد یازده، ص 15717
8- دیوان غزلیات حافظ، ص 32
9- حافظ نامه، بخش اوّل، ص 426
10- احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی، صص 247، 303
11- لغت نامۀ دهخدا، جلد دهم، ص 14100
12- گزیده حدیقة الحقیقه سنایی غزنوی، ص 33
13- غزلیات و قصاید سعدی، ص 11
14- حافظ نامه، بخش های اوّل و دوّم، صص 548، 1057، 1149، 1241
15- گزیده ی اشعار ناصر خسرو، صص 16، 111، 176، 79
16- گزیده حدیقة الحقیقه سنایی غزنوی، ص 34
17- احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی، ص 303
18- بوستان سعدی، ابیات 2472، 2886، 3959
19- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 11950
20- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1179
21- لغت نامۀ دهخدا، جلد ششم، صص 79، 73
22- گزیده اشعار ناصر خسرو، صص 12، 29، 93، 49
23- دیوان حکیم ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، ص 594
24- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1180
25- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10883
26- همان کتاب، ص 10883
27- همان کتاب، ص 10884
28- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1180
29- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10884
30- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1180
31- دیوان ناصر خسرو، ص 59
32- گزیدۀ اشعار ناصر خسرو، ص 85
33- همان کتاب، ص 25
34- لغت نامۀ دهخدا، جلد چهاردهم، ص 21133
35- فرهنگ نامۀ شعری، جلد سوّم، ص 2709
36- شاعر صبح، گزیدۀ اشعار خاقانی شروانی، صص 46، 80
37- فرهنگ نامۀ شعری، جلد سوّم، ص 2709
38- ملک الشّعرای بهار، ص 128
39- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1180
40- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10883
41- لغت نامۀ دهخدا، جلد چهاردهم، ص 21134
42- فرهنگ نامۀ شعری، جلد سوّم، ص 2709
43- همان کتاب، ص 2709
44- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1180
45- فرهنگ نامۀ شعری، جلد سوّم، ص 2185
46- فرهنگ نامۀ شعری، جلد اوّل، ص 698
47- لغت نامۀ دهخدا، جلد سیزدهم، ص 18627
48- همان کتاب، جلد چهارم، ص 4633
49- همان کتاب، جلد هفتم، ص 10592
50- همان کتاب، جلد هفتم، ص 10060
51- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1100
52- شاعر صبح، گزیدۀ اشعار خاقانی شروانی، ص 51
53- همان کتاب، ص 99
54- همان کتاب، ص 37
55- گزیده حدیقة الحقیقه سنایی غزنوی، ص 47
56- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1179
57- گزیده حدیقة الحقیقه سنایی غزنوی، ص 50
58- بوستان سعدی، ابیات 1577، 2287، 2297، 3882، 4001
59- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1186
60- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10889
61- احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی، ص 317
62- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1181
63- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10884
64- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1181
65- همان کتاب، ص 1181
66- همان کتاب، صص 1178، 1179
67- همان کتاب، ص 1178
68- همان کتاب، ص 1178
69- همان کتاب، ص 1179
70- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10883
71- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1178
72- همان کتاب، ص 1179
73- فرهنگ نامۀ شعری، جلد سوّم، ص 1981
74- لغت نامۀ دهخدا، جلد هشتم، ص 10897
75- فرهنگ نامۀ شعری، جلد دوّم، ص 1187
76- همان کتاب، ص 1187
77- همان کتاب، ص 1186
78- همان کتاب، ص 1186
79- همان کتاب، ص 1182
80- همان کتاب، ص 1182
81- همان کتاب، ص 1381
82- همان کتاب، ص 1383
83- فرهنگ نامۀ شعری، جلد سوّم، ص 1982
84- فرهنگ نامۀ شعری، جلد اوّل، ص 699
85- دیوان ناصر خسرو، ص 59
86- همان کتاب، ص 59
87- همان کتاب، ص 59
88- همان کتاب، ص 59
89- همان کتاب، ص 59
90- شاعر صبح، گزیدۀ اشعار خاقانی شروانی، ص 106
91- معاد در نگاه وحی و فلسفه، صص 17، 16، 25
92- معاد، محسن قرائتی، ص 393
منابع و مآخذ
1- احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی، برات زنجانی، مؤسّسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوّم، دی ماه 1372
2- بوستان سعدی، غلامحسین یوسفی، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ دوّم، تهران، بهمن ماه 1363
3- حافظ نامه، بخش اوّل و دوّم، بهاءالدّین خرّمشاهی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ پنجم، 1372
4- دیوان حکیم ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، مدرّس رضوی، کتابخانه سنایی، چاپ سوّم، 1362
5- دیوان غزلیات حافظ، خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفی علیشاه، چاپ بیست و چهارم، تابستان 1378
6-
دیوان ناصر خسرو، مجتبی مینویی، مهدی محقق، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، آذر 1365
7- شاعر صبح، گزیدۀ اشعار خاقانی شروانی، ضیاءالدّین سجّادی، انتشارات سخن، چاپ اوّل، پاییز 1373
8- فرهنگ نامۀ شعری، جلد 1و2، رحیم عفیفی، سروش، تهران، 1372
9- فرهنگ نامۀ شعری، جلد 3، رحیم عفیفی، سروش، تهران، 1373
10- فرهنگ نوادر لغات و ترکیبات و تعبیرات آثار عطّار نیشابوری، رضا اشرف زاده، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مهرماه 1367
11- غزلیات و قصاید سعدی، حسن انوری، دانشگاه پیام نور، چاپ دوّم، مهر 1373
12- گزیدۀ اشعار ناصر خسرو، جعفر شعار، شرکت چاپ و انتشارات علمی، چاپ دوازدهم، پاییز 1372
13- گزیدۀ حدیقة الحقیقه سنایی غزنوی، منوچهر دانش پژوه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اوّل، 1375
14- لغت نامه، علی اکبر دهخدا، جلدهای 4، 6، 7، 8، 10، 11، 13، زیر نظر محمّد معین، جعفر شهیدی، مؤسّسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اوّل، بهار 1373
15- معاد آیت الله دستغیب، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، زمستان 1382
16- معاد از نظر روح و جسم، جلد اوّل، محمّد تقی جعفری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوّم، 1379
17- معاد در نگاه وحی و فلسفه، محمّد باقر شریعتی (سبزواری)، حوزه علمیّۀ قم، دی ماه 1383
18- معاد، محسن قرائتی، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، اردیبهشت 1363
19- ملک الشّعرای بهار، به کوشش حجّت الله اصیل، فرزان، چاپ اوّل، 1374
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
جایگاه رستاخیز در اشعار شاعران ایران،
،